کمین شبانه

مقالات تخصصی جنگ ها

کمین شبانه

مقالات تخصصی جنگ ها

مقالات

سلام در ابتدای کار میخواهم با جنگ دوم خلیج فارس یا ازاد سازی کویت توسط گروه ارتشهای متفقین اشنا شویم .چرا؟ این جنگ اغاز نسل سوم جنگها ومیدان نبرد شبکه ای وجنگ افزارهای هوشمند است .درادامه مقالاتی باذکر منابع دراختیار دوستان قرار میگیرد 

۱علل حمله عراق به کویت 

۲سالگردجنگ  خلیج فارس

۳اماری از جنگ۱۹۹۱     

۴جنگ عراق وکویت  


ازاین نوشته ها چه نتیجه ای گرفتید؟لطفا ابهامات خود را مطرح کنید  

۵  ضد استراتژی نامتقارن عراق 

۶تحلیل جنگ خلیج فارس1 

۷تحلیل جنگ خلیج فارس۲ 

۸تحلیل جنگ خلیج فارس۳ 

۹جنگ خلیج فارس در یک نگاه 

۱۰واقعیتهای کلیدی اشغال عراق 

۱۱منطق جنگ خلیج فارس 

۱۲ اشتباهات صدام در جنگ خلیج فارس 

۱۳مشخصات جنگ خلیج فارس 

اخیرا مطلبی را دانلود کردم اما ادرس ان را گم کردم مطالب جالبی راجع به جنگ خلیج فارس دارد حتما بخوانید: 

 

      زاویه سیاسى

      الف: اتحاد شوروى در 1990 در آستانه‏ى فروپاشى قرار گرفته بود و هیچ کس

      تعریفى از دنیاى پس از شوروى نداشت. شکست صدام حسین به دنبال نشان داد که از

      این پس ممکن است جهان شاهد جنگ‏هاى یک طرفه و نابرابر باشد حال آن که قبل از

      این یکى از دو ابرقدرت بزرگ جهان به کمک کشور قربانى مى‏شتافتند.

      ب: آمریکا در جنگ 1991 با از بین بردن ارتش غول‏آساى صدام و تبلیغ این پیروزى

      به دنیا دیکته کرد که اگر بخواهد قادر است با بسیج عمومى انبوهى از کشورها هر

      قدرت منطقه‏اى را درهم بکوبد و این بخش نظامى نوین جهان بود.

      ج: از نظر روحى و سیاسى پیروزى سریع آمریکا در جنگ کوبت و عراق سبب شد تا

      کابوس ویتنام در شنزارهاى منطقه دفن شود و مردم آمریکا خیال کنند که از این

      پس دولت آن‏ها در هر نبردى به پیروزى سهل و آسان دست مى‏یابد.

      د: آمریکا با درهم کوبیدن رژیم بعثت عراق به کشورهاى منطقه و جهان هشدار داد

      که نظم سنتى منطقه اصلا نباید تغییر کند و هر کس به دنبال تغییر این شرایط

      برود باید آماده‏ى جنگ شود.

      706

      آثار نظامى

      الف: درس اول جنگ عراق، قدرت روز افزون اطلاعات در جنگ‏هاى جدید است. آمریکا

      با استفاده از بمب افکن‏هاى دید در شب، ماهواره‏ها، جاسوسان خود و حتا

      موشک‏هاى هوشمند هر حرکت ارتش عراق را تحت کنترل را داشت و فضاى واقعى از جنگ

      را در اختیار داشت بالعکس بغداد به دلیل بى‏اطلاعى از فضاى میدان نبرد در

      «فقر مطلق اطلاعات» بود.

      ب: قدرت تکنولوژى جدید جنگى در این نبرد خود را نشان داد و معلوم شد که طى

      سال‏هاى 1980 تا 1990، جمهورى خواهان آمریکا با صرف سالانه 300 تا 400

      میلیارد دلار بودجه دفاعى بیکار نبوده‏اند چه سلاح‏هاى گران و پیشرفته‏اى را

      ساخته‏اند یا نبرد از نظر نابرابرى تلفات حیرت‏آور است، 149 کشته و 513 زخمى

      متفقین در بر 100 تا 150 هزار کشته و زخمى عراق.

      ج: جنگ خلیج فارس نشان داد که دیگر دوران ارتش‏هاى عظیم به سر آمده و در یک

      «نبرد نوین» آن چه اهمیت دارد قدرت آتش، سرعت جابه‏جایى، هوش نیروهاى رزمنده

      و ابتکار فرماندهان است.صدها هزار سرباز عراقى به محض حمله متفقین از لشکرهاى

      متلاشى شده خود فرار کرده و تا هفته‏ها در بیابان‏هاى منطقه بى‏آب و غذا

      متوارى شدند. نبود انگیزه و مرعوب شدن آن‏ها سبب شد تا آن‏ها تن به

      خجالت‏آورترین شکست تاریخ بدهند حال آن که صدام خیال مى‏کرد در جنوب دجله و

      فرات 42 لشکر را (حداقل بر روى کاغذ) در اختیار دارد.

      د- تغییر قوانین لجستیک اگر چه سیستم به کارگیرى جنگ برق‏آسا را براى از کار

      انداختن دشمن، آلمان‏ها در جنگ دوم جهانى ابداع کردند و اسراییلى‏ها در

      جنگ‏هاى 1956 و 1967 به کار گرفتند اما آن چه در جنگ صحرا (یا توفان صحرا) رخ

      داد چیز دیگرى بود. دو سپاه عظیم در یک شنزار گرم و بى‏آب و علف ظرف 72 ساعت

      300 کیلومتر در عمق خاک دشمن پیشروى کرده و منطقه‏اى به وسعت 3 برابر خاک

      کویت (حدود 60 هزار کیلومتر مربع) را به تصرف در آوردند در حالى که تنها یک

      جاده در منطقه براى استفاده‏ى کامیون‏ها وجود داشت.

      بر روى این جاده 4500 کامیون متفقین به طور دائم در رفت و آمد بود و علاوه بر

      این

      707

      هواپیماهاى ترابرى سى - 5 و سى - 130 هزاران تن ملزومات را در بسته‏هاى عظیم

      بادى با چتر نجات بر سر راه نیروهاى در حال حرکت مى‏ریختند.

      ه - تغییر نقش نیروى هوایى از زمانى که در جنگ‏هاى نیمه اول قرن بیستم نیروى

      هوایى به عنوان عامل مهم در نبردها مطرح شد تا سال 1991 اعتقاد اکثر

      فرماندهان عالى ستاها و به ویژه فرماندهان زمینى این بود که هواپیما هرگز

      نمى‏تواند توان رزمى یک واحد بزرگ زمینى را از بین ببرد. ناتوانى آلمان در

      جلوگیرى از پیشروى ارتش گروه‏هاى بزرگ روس در جنگ دوم جهانى، ناتوانى 5 هزار

      هواپیماى آمریکا در جنگ ویتنام در جلوگیرى از پیشروى ویتنام جنوبى و ناتوانى

      نیروى هوایى تقویت شده‏ى عراق در جلوگیرى از پیشروى نیروهاى ایران در فاو

      همگى موید این مسئله بودند. اما در جنگ خلیج فارس مشخص شد حتا ارتشى به

      استعداد 42 لشکر را مى‏توان تنها با نیروى هوایى از کار انداخت.

      در حقیقت نیروى زمینى عراق در 24 فوریه (قبل از آغاز حمله زمینى) جنازه‏اى

      بیش نبود و حمله زمینى متفقین «تنها یک نمایش بزرگ بود». ارتشى که یک سوم آن

      از بین رفته، سربازان آن از خانه و کاشانه خود هیچ خبرى ندارند، فرماندهان

      نمى‏دانند با چه کسى و در کجا باید بجنگند، گرسنگى و کمبود مهمات کل واحدها

      را رنج مى‏دهد و روزانه 1800 سورتى پرواز علیه آن انجام مى‏شود چگونه

      مى‏تواند در برابر ارتش زمینى تازه‏نفس 16 ملیتى متفقین دوام آورد.

      آیا ارتش عراق محکوم به شکست بود؟

      صدام حسین احمق‏ترین سردار تاریخ بوده و هست. اشتباه احمقانه‏ى زندگى او در

      31 شهریور 1359 رخ داد و اشتباه احمقانه‏تر او به مرداد 1369 (حمله به کویت)

      باز مى‏گردد، آخرین اشتباه احمقانه‏ى او در جنگ دوم خلیج فارس در فروردین

      1382 بود که سبب خاتمه‏ى زندگى سیاسى او شد.

      اما بزرگ‏ترین اشتباه او از دست دادن 39 روز حیاتى در جنگ خلیج فارس بود. او

      فرمانده‏ى با تدبیرى بود. اگر آن قدر شجاع بود که مى‏توانست به کویت در 1990

      حمله ببرد باید جسارت مى‏کرد و پس از آغاز حمله هوایى متفقین در 17 ژانویه

      1991 به

      708

      نیروهاى غیرآماده متفقین در شمال عربستان حمله مى‏برد. شکى نبود که واحدهاى

      زرهى او خیلى سریع موفق به عقب راندن متفقین مى‏شد برترى 2 بر یک او در بخش

      زرهى در کنار برخوردارى از آتش توپخانه پیروزى او را تضمین مى‏کرد.

      سرفرمانده‏ى ارتش آمریکا در خلیج فارس، نورمن شوارتسکف، اذعان مى‏کند که

      کابوس ما حمله پیش دستانه صدام بود. او مى‏گوید: «صدام با دست‏هاى خودش هزار

      تانک و زرهپوش را در صحرا (به دلیل اتخاذ موضع دفاعى) دفن کرد.»

      تک محدود عراق در حمله به شهر خفجى در شمال عربستان در 30 ژانویه آسیب‏پذیرى

      خطوط دفاعى متفقین را نشان داد. در این عملیات محدود 12 تفنگدار آمریکایى و

      18 سرباز سعودى کشته شدند و اگر چه 30 سرباز عراقى نیز از بین رفتند اما

      مى‏توان تصور کرد حرکت 20 لشکر زرهى (قبل از آن که تحت‏تأثیر بمباران ضعیف

      شوند) مى‏توانست چه حجم تلفاتى بر آمریکایى‏ها وارد کند و دست کم بزرگ‏ترین

      شکست نظامى‏تاریخ را نصیب عراقى‏ها نکند.

      709

      جنگ دوم خلیج فارس

      جنگ عراق و آمریکا

      حوادث پس از 11 سپتامبر 2001 آمریکا را بر آن داشت تا از «فرصت‏ها» نهایت

      استفاده را کرده و بالعکس «تهدیدهاى احتمالى آینده» را از هم اکنون خنثى کند.

      از جمله این تهدیدهاى احتمالى خطر قدرت گرفتن دولت‏هاى قدرتمند مخالف آمریکا

      در خاورمیانه بوده و هست. آن چه که آمریکا را مى‏تواند به سادگى از پا

      بیندازد مسئله انرژى است. نیاز این کشور در سال 2004 روزانه 20 میلیون بشکه

      نفت بوده است که دو سوم این رقم از خارج تامین مى‏شود و 70 درصد این ماده

      پرارزش متعلق به خاورمیانه بوده و تنها 7 کشور عربستان، ایران، عراق، کویت،

      امارت متحده، قطر و بحرین از نیمه قرن بیست و یکم به بعد نفت دارند. به همین

      جهت اگر این گلوگاه استراتژیک در «این سال‏ها خلاء قدرت» به دست آمریکا بیفتد

      خیال آمریکا براى کل قرن بیست و یکم راحت است و بالعکس مى‏تواند رقباى

      احتمالى خود نظیر اروپاى غربى و چین را از این ناحیه تحت فشار بگذارد.

      بهانه سلاح‏هاى کشتار جمعى

      آمریکا از اواخر دهه 90 به بهانه‏ى وجود سلاح‏هاى کشتار جمعى صدام حسین را

      شروع به تهدید کرد و این تهدید در زمستان 1381 (ژانویه 2003) به اوج خود

      رسید. و در اسفند 1381 (مارس 2003) به اوج خود رسید در این زمان آمریکا با

      250 هزار سرباز، 1000 تانک و حدود 900 هواپیما آماده هجوم به عراق بود. این

      در حالى بود که نیروهاى عراقى در این زمان کم‏تر از 350 هزار سرباز، 300

      هواپیما، 1000 دستگاه

      713

      توپ و 2500 دستگاه تانک تخمین زده مى‏شدند که به دلیل گرفتارى اقتصادى عراق،

      ناشى از 12 سال تحریم اصلا اوضاع مناسبى نداشتند. آمریکا تنها بر روى 6 لشکر

      گارد ریاست که در اطراف بغداد بودند حساب باز مى‏کرد.

      آغاز حمله

      29 اسفند 20 (1381 مارس 2003) آمریکا حمله را با بمباران سنگین بغداد براى

      کشتن مقامات مهم نظامى و امنیتى عراق آغاز کرد. بمب‏هاى ده تنى و موشک‏هاى

      کروز در مقیاس گسترده علیه بغداد به کار گرفته شد و هم زمان نوزده شهر دیگر

      عراق زیر آتش هوایى و دریایى قرار گرفت.

      بمب افکن‏هاى نامرئى بى- یک و اف - 117 مراکز اصلى عراق را پیاپى مورد حمله

      قرار دادند و نیروهاى انگلیسى به فاو و نیروهاى آمریکایى به ام‏القصر در جنوب

      عراق حمله کردند اما على‏رغم آن که از نظر آن‏ها عملیات ساده فرض شد

      تیراندازان عراقى به خوبى از پس مهاجمان برآمدند.

      با سقوط یک هواپیماهاى آمریکایى در اول فروردین و سقوط یک هلى‏کوپتر با 16

      سرنشین آمریکایى‏ها اولین تلفات را تحمل کردند اما 4 لشکر آمریکایى به سرعت

      از بیابان‏هاى جنوب عراق گذشته و به جنوب ناصریه شهر استراتژیک مجاور رود

      فرات رسیدند. از طرف دیگر بصره نیز على‏رغم بمباران مدام توسط بمب افکن‏هاى

      استراتژیک بى- 52 و ده‏ها هواپیماى انگلیسى تسلیم شد و لشکرهاى انگلیسى

      ناگزیر شهر را محاصره کردند. تا این زمان 2 هزار سورتى پرواز و 1000 موشک

      کروز علیه عراقى‏ها به کار گرفته شده بود.

      در جنوب ناصریه و بصره آمریکا و انگلیس براى اولین بار دفاع سنگین عراقى‏ها

      به ویژه لشکر 51 عراق مواجه شدند این در حالى بود که نبرد در 150 کیلومترى

      عمق خاک عراق صورت مى‏گرفت.

      روز چهارم نبرد پس از آن که مجددا تک تیراندازان عراقى چند سرباز متفقین را

      از پاى در آوردند و در جنوب ناصریه حملات متعدد آمریکا بى‏فایده نشان داد،

      ژنرال ریچارد مایرز رئیس ستاد مشترک آمریکا و طراح اصلى حمله اذعان کرد که

      دفاع عراق محکم‏تر

      714

      از پیش‏بینى‏هاى اولیه بوده و بنابراین جنگ، ساده نخواهد بود. آمریکایى‏ها

      دریافتند که استراتژى عراق در این جنگ دفاع در شهرها و حومه آن‏ها است و

      هرازگاهى نیز لازم است که یک پاتک نیز علیه مهاجمان به اجرا در آید.

      نبردهاى سنگین در روز پنجم در جنوب ناصریه آمریکا را وادار کرد تا به شکلى

      گسترده از هلى‏کوپترهاى آپاچى و بمب افکن‏هاى آى - 10 استفاده کند.

      ژنرال تامى فرانکس، فرمانده کل نیروهاى ائتلاف، در این روز همچنین با درخواست

      متعدد واحدهاى آفندى خود مبنى بر نیاز به پشتیبانى هوایى مواجه شد. ناموفق

      بودن حمله به ناصریه در روز ششم نبرد در کنار سقوط دست کم 10 هواپیما و

      هلى‏کوپتر آمریکایى و انگلیسى ناگهانى موجى از مخالفت را علیه آمریکا در داخل

      این کشور و جهان علیه واشنگتن ایجاد کرد.

      به ویژه نمایش 12 اسیر آمریکایى در کنار گزارش‏هاى منفى خبرنگاران، لندن و

      واشنگتن را در موقعیت دشوارى قرار داد. (کشته‏هاى انگلیس نیز از 19 نفر فراتر

      رفت).

      ضد حمله‏هاى سنگین عراق در کوت، ناصریه، سماوه و کربلا روحیه مبارزان

      آمریکایى را تضعیف کرد و آن‏ها را در موقعیت تدافعى قرار داد و رامسفلد، وزیر

      دفاع آمریکا، به عنوان طرفدار آغاز سریع جنگ و مبدع اصطلاح استراتژى شوک و

      بهت علیه نیروهاى عراقى با انبوه سؤالات خبرنگاران مواجه شد که چرا عراقى‏ها

      آن گونه که مى‏گفتید دسته دسته تسلیم نمى‏شوند؟ چرا هیچ شهرى را نگرفته‏ایم

      (حتا 2 شهرک بندرى فاو و ام‏القصر نیز هنوز کاملا فتح نشده بودند)

      درخواست ارسال نیرو

      آن گونه که ژنرال روسى اظهار مى‏دارند حمله به عراق از ابتدا زود شروع شد و

      نیروهاى آمریکایى بسیار کم‏تر از نیاز اصلى بودند بنابراین آن گونه که شنود

      دستگاه‏هاى اطلاعاتى روسیه گزارش مى‏داد، تامى فرانکس از روز هفتم نبرد از

      فرماندهى ستاد مشترک (مایرز) خواست تا صدها هزار سرباز و تانک را از خاک،

      اروپا و ترکیه براى کمک به لشکرهاى فعلى اعزام کند.

      فرماندهى کل آمریکا اگر چه با این پیشنهاد موافقت کرد اما تحت فشار

      سیاستمداران

      715

      واشنگتن مجبور شد راه دیگرى را براى ادامه سریع جنگ بیابد.

      حرکت به سمت بغداد

      پس از آن که در روز نهم نبرد، عراق با ضد حمله‏اى همه جانبه 30 سرباز متفقین،

      8 تانک، 20 نفربر و 2 هلى‏کوپتر آمریکایى را منهدم مى‏کند و فرماندهان

      لشکرهاى 82 و 101 هوابرد نیز اعلام مى‏کنند تحت فشار عراقى‏ها قرار دادند

      فرماندهى آمریکا دست به یک ریسک بزرگ مى‏زند.

      آمریکا در این زمان 70 درصد خاک عراق را در اختیار داشت اما هنوز حتا یک شهر

      کوچک را نیز تصرف نکرده بود و خط دفاعى عراقى‏ها در طول رود فرات در مرکز و

      دجله در جنوب شکل گرفته بود. بنابراین باید آمریکایى‏ها با قبول ریسک از بین

      شهرها و مناطق فتح نشده مى‏گذشتند و خطر در تله افتادن را مى‏پذیرفتند. این

      تصمیم ضرورى دانسته شد و قرار بر این شد تا واحدهاى زبده‏ى تفنگداران دریایى

      در کنار بخشى از نیروهاى برگزیده نیروى زمینى خود را به بغداد برسانند اما

      قبل از آن ضرورى بود که دو اتفاق بیفتد: اول بمباران شدید 6 لشکر گارد ریاست

      جمهورى (بغداد، مدینه، حمورابى النداء، عدنان و بخت‏النصر) و دوم خریدن سران

      مدافع بغداد چرا که واحدهاى آمریکایى اصلا قادر به یک جنگ شهرى تمام عیار

      نبودند.

      فتح بغداد

      در حالى که در دو هفته اول جنگ، آمریکا و انگلیس به هیچ نتیجه‏اى باارزشى در

      روى زمین دست نیافته بودند و تنها با برخوردارى از پوشش قابل توجه هوایى و

      بمباران‏هاى گسترده شهرهاى عراق و مردم بى‏دفاع را مورد حمله قرار دادند از

      روز چهاردهم (13 فروردین) شکل جنگ تغییر کرد.

      ابتدا لشکر مدینه در جنوب غرب بغداد تحت فشار هلى‏کوپترهاى آپاچى به شدت مورد

      حمله قرار گرفت و سپس لشکرهاى دوم و سوم گارد (بغداد و النداء) در جنوب شرق

      بغداد (در محور کوت - بغداد) مورد حمله تفنگداران دریایى و نیروى زمینى

      آمریکا قرار گرفتند.

      716

      بمباران گسترده نیروى هوایى آمریکا 2 لشکر مذکور را عملا از سر راه مهاجمان

      به بغداد برداشت.

      در جنوب غرب بغداد نیز سپاه سوم پیاده آمریکا با دور زدن کربلا خود را به 10

      کیلومترى فرودگاه بغداد رساند و در این زمان واحدهاى زبده لشکر حمورابى را

      مقابل خود دید و براى اجتناب از قبول تلفات بلافاصله دستورات آتش پشتیبانى

      کرد.

      پیشروى 140 کیلومترى سپاه سوم عملا بغداد را در دسترس آمریکایى‏ها قرار داد و

      صدام را کاملا غافلگیر کرد اما آمریکایى‏ها هنوز جرأت حمله به بغداد را

      نداشتند در جنوب سربازان ناامید عراقى حملات متعدد انگلیسى‏ها را به بصره

      پاسخ مى‏دادند و در سماوه و ناصریه ده‏ها هزار سرباز عراقى بدون برخوردارى از

      پشتیبانى سلاح‏هاى سنگین و هواپیما نیروهاى آمریکا را زمین‏گیر کردند در محور

      نجف - کربلا آمریکا هنوز حتا موفق به استفاده از بحث شیعه و سنى براى ورود به

      شهرهاى مقدس نشده بود اما به دلیل «کم‏کارى» و یا خیانت و یا شاید

      بمباران‏هاى دهشتناک هوایى لشکرهاى گارد، بغداد را در آستانه‏ى سقوط قرار

      داده بود.

      حمله‏ى 4 آوریل 15) 2003 فروردین 1382) تیپ سوم از سپاه سوم آمریکا به

      فرودگاه بغداد همه را غافلگیر کرد اما خود آمریکایى‏ها بدون برخورد با مقاومت

      فرودگاه را ترک کردند. کویا باور نداشتند شهرى که توسط 150 هزار داوطلب «هم

      خون» صدام مراقبت مى‏شود به این سادگى اجازه نفوذ را به آن‏ها بدهد.

      با رسیدن نیروهاى هوابرد لشکر 101 آمریکا، اکنون قواى آمریکا به رقم قابل

      توجهى رسیده اما حمله‏ى نیروهاى محلى (احتمالا شبه نظامى) در ساعت 8 شب

      آمریکایى‏ها را از ادامه حمله بازداشت و آن‏ها منتظر رسیدن قواى کمکى و آتش

      هوایى شدند.

      در 5 آوریل (16 فروردین) در حالى که اخبار ناامید کننده به ستاد ارتش آمریکا

      حاکى از مقاومت و ضد حمله‏هاى پیاپى عراقى‏ها در ناصریه بود، انتشار خبر

      رسیدن واحدهاى تفنگداران آمریکایى به پل‏هاى جنوب شرق بغداد سبب شادى

      زایدالوصف پنتاگون و واشنگتن مى‏شود. معناى این مسئله آن بود که لشکرهاى

      النداء و بغداد از بین رفته‏اند و لشکر ششم گارد (لشکر عدنان) وقت نکرده که

      از شمال بغداد خود را به جنوب برساند.

      از این زمان به بعد ضرب آهنگ سقوط بغداد شدت گرفت. لشکر پنجم گارد

      717

      (بخت‏النصر) تازه از شمال غرب بغداد در حال حرکت به سمت سپاه سوم آمریکا بود

      حال آن که آن‏ها ظاهرا زمان را از دست داده بودند.

      در 6 آوریل (17 فروردین) ساعت 10 صبح سه گردان نیروى گارد با کمک هزاران

      نیروى شبه نظامى طى شش ساعت نبرد خونین و پرتلفات نیروهاى آمریکایى را ازحومه

      فرودگاه به عقب راندند.

   دریافت فایل مطلب

قسمت دوم:جنگ دوم امریکا وعراق 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد